مدیر ارشد اجرائی شما !

شما هم میتوانید اگر . . .

مدیر ارشد اجرائی شما !

شما هم میتوانید اگر . . .

پیامک تبلیغاتی

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۸
بهمن

راز موفقیت قطعاً در شک و تردید نیست.

مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفقیت چیست؟ سقراط به او گفت: "فردا به کنار نهر آب بیا تا ‌راز موفقیت را به تو بگویم."

صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت.

سقراط از او خواست که دنبالش به راه بیفتد. جوان با او به راه افتاد. به لبه رود رسیدند و ‌به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانه آنها رسید. ‌ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد.

جوان نومیدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آنقدر ‌قوی بود که او را نگه دارد. مرد جوان آنقدر زیر آب ماند که رنگش به کبودی گرایید و بالاخره توانست خود را ‌خلاصی بخشد. همین که به روی آب آمد، اولین کاری که کرد آن بود که نفسی بس عمیق کشید و هوا را به اعماق ریه‌ اش فرو فرستاد. سقراط از او پرسید: "زیر آب چه چیز را بیش از همه مشتاق بودی؟" مرد جوان گفت: "هوا." ‌سقراط گفت: "هر زمان که به همین میزان که اشتیاق هوا را داشتی موفقیت را مشتاق بودی، ‌تلاش خواهی کرد که آن را به دست بیاوری؛ موفقیت راز دیگری ندارد".
 

 

پی نوشت : به آدرس  366day.ir  نقل مکان کردم ، تشریف بیارین ، خوشحال میشم ببینمتون .

 

 

  • مازیار کریمیان
۲۵
بهمن


مرجع تخصصی کتابهای علمی و دانشگاهی

 

 

در حال حاضر کلیه کتابهای الکترونیکی رایگان می باشد 

 

برای دانلود و ارتباط با ما می توانید یکی از راههای زیر را انتخاب نمایید :

 

وبلاگ :   idoci.blog.ir

کانال تلگرام(دانلود رایگان) :   idoci@

اینستاگرام : instagram.com/insta.idoci

ایمیل :    info.idoci@yahoo.com 

          info.idoci@gmail.com 

شماره تماس : 09332911509

 

پی نوشت : به آدرس  366day.ir  نقل مکان کردم ، تشریف بیارین ، خوشحال میشم ببینمتون .

 

 

 
  • مازیار کریمیان
۰۷
بهمن

از دیوید راکفلر پرسیدند چگونه به این ثروت و شوکت رسیدی؟
گفت: از خدا خواستم و خودم بدست آوردم.
گفتند چگونه؟
گفت من بیکار بودم. گفتم خدایا کاری برایم پیدا کن تا در آمد کافی برای پرداخت اجاره یک منزل نقلی را داشته باشم.
چون از طرف خدا اقدامی انجام نشد، خودم دست بکار شدم و به خدا گفتم: خدایا تو به این نیازهای کوچک رسیدگی نکن. من خودم کار پیدا میکنم. تو فقط حقوقم را افزایش بده.
کاری در راه آهن پیدا کردم. کارگری.
در کوره لوکوموتیو ذغال سنگ می ریختم.
اما حقوق اش اندک بود.
به خدا گفتم تو سرت شلوغ است و کارهای مهم تری داری. تو خانه نقلی مناسبی برایم پیدا کن و من تلاش ام را بیشتر میکنم و بیشتر کار میکنم تا درآمد بیشتری کسب کنم.
پس از پیاده شدن از قطار، به ذغال فروشی پرداختم. اندکی درآمدم اضافه شد ولی از خانه نقلی خبری نشد.
گفتم خدایا میدانم خانه نقلی پیدا کردن در مقام و شأن تو نیست. من خودم آن را پیدا میکنم. در عوض تو شریک زندگی مرا پیدا کن.
اگر میخواستم منتظر خدا بشوم هنوز هم مجرد بودم. پس دختر مناسبی پیدا کردم و با او دوست،و سپس نامزد شدیم و ازدواج کردیم.
هرچه را از خدا خواستم، به نوعی به من گفت، خودت میتوانی، پس زحمت آن را به دوش من نیانداز و روی پای خودت بایست.

رابطه من و خدا هنوز به همین صورت پیش میرود و او هنوز به من اعتماد کافی دارد که میتوانم قدم بعدی را هم خودم بردارم.

همین اعتماد او به من قوت قلب میدهد و من با پای خویش جلو میروم.

خدایا متشکرم که بجای گدا، مرا همچون خودت کردی تا متکی به کسی یا چیزی نشوم
 

 

پی نوشت : به آدرس  366day.ir  نقل مکان کردم ، تشریف بیارین ، خوشحال میشم ببینمتون .

 

 

  • مازیار کریمیان